#صلح_کاغذی
صلحی که در صورت لزوم مایه‌اش تنها یک غلط گیر است.
صلح. به راستی که هیچ کس تورا نفهمید.
امروز تمام انسانها میگویند تورا درک میکنند و به دنبال تو هستند.!! هه. بگذار لطیفه‌ای برایت بگویم صلح عزیز.
روزی مردی پس از قدرت یافتن در سرزمینش، تصمیم به ظفر یافتن برجهان بگرفت. بر خاک اطراف خود حمله کرد و انسان های بسیاری را روانه برزخ ساخت.
اما طولی نکشید که شکستی سنگین را متحمل شد. همه او را سرزنش کردند و با وی دشمن شدند و او را خونخوار خواندند.
خلاصه؛ سالها بگذشت و همان خاک ها برای پاک کردن دامن خویش میلیونها و میلیونها آدم میکشند و ظلم میکنند و همچنان صحبت ظلم که در میان می آید برسر همان مرد آلمانی میکوبند و او را سرزنش میکنند.
هه. چه بگویم. شاید وارونگی هوای شهرم به آنان منتقل گشته وَ هوای مغزشان جا به جا شده است. نمیدانم. اما میدانم که از تو در ذات تاریخ جز به واژه‌ای طنز یاد نشد و نمیشود. همین.